یه قُلُپ فلسفـــــه...

من همان قاصدکم که گاهی گذران از خیالت میگذرم...

یه قُلُپ فلسفـــــه...

من همان قاصدکم که گاهی گذران از خیالت میگذرم...

درباره بلاگ


در من ، فریاد های درختی ست،
خسته از میوه های تکراری...
(گروس عبدالملکیان)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرامش» ثبت شده است

۱۸ اسفند ۹۸ ، ۲۲:۰۳

آرام

اعجازِ قرص کامل درخشان ماه همیشه برایم تسلی خاطر بوده است. اینکه اگر خورشید رفته است، ماه را فرستاده است تا تو در تنهاییِ بی نور نمانی. اما خیلی وقت‌ها آنقدر با حسرت به غروب خورشید خیره میشویم که یادمان میرود که ماهی بالای سرماست که خورشید به مهر نورش را به صورتش پاشیده است.

من آرامش را در کمی دورتر ایستادن و از کمی دورتر نظاره کردن میبینم. وقتی دورتر می‌ایستم میبینم هیچ چیزی آنقدر ارزشش را نداشته که یادم برود زندگی کنم. آرامش خودِ خودِ بی وقفه تلاش کردن اما نتیجه‌گرا نبودن است. آرامش من این است که در دوست داشتن کارم خوب است. اینکه دوست بدارم بی آنکه قرار باشد قطره ای از مالکیت در ظرف من بچکد. دوست میدارم تا دوست داشتنی من، ابعاد این دوست داشتنی که آرام میکند را لمس کند.

صبوری برای من شعر آرامش است. بلند میخوانمش و در پس کوچه های نرسیدن، بی مقصد، پرسه میزنم. ایمان برایم لباس آرامش است. میپوشمش و آرام میخزم به باوری که من هم از پسش برمی‌آیم.

این بار اما از قرص ماه شب چهارده بپرس که آیا پیامی دارم؟ شاید چنان محوش شوی که یعنی کسی به ماه گفته است، تورا بسیار دوست میدارد، به امید اینکه همان لحظه محو ماه شده باشی... 

الهام اسماعیلی