اون عصبانیه!
شاید یکی از عیب های من زود و راحت عصبانی شدنم باشه.البته بر اساس معیار ها و اولویت های خودم.شاید چیزی که برای من مهم است برای شما مهم نباشد و بر عکس!اما وقتی کسی من رو عصبانی میکنه بر اساس شدت خشمی که نسبت بهش دارم اتفاقاتی میوفته.اتفاقاتی که هیچکس متوجهش نمیشه.برای افتادن همین اتفاقات اغلب از اینکه اون کسی که از دستش عصبانی هستم ، ازم دوره، خوشحال میشم.
تو تمام مسیری که تنهام.دارم راه میرم.یا با نیمچه اخمی از پنجره اتوبوس زل زدم بیرون با کمترین پلک زدنی، من اون طرف رو تصور میکنم که مقابلم ایستاده . من فریاد میزنم.همه ی حرفهامو با صدای بلند میزنم.بغض میکنم.زار میزنم.اونو و حتی خودمو میزنم.در رو محکم میبندم.کتابارو به هم میریزم.چند تا ظرف رو میشکونم.فریاد میزنم.فریاد میزنم.همه حرفهایی که هیچوقت نتونستم بزنم و بغض و گریه لعنتی امونم نداده و فقط سکوت کردم رو میزنم.بلند .خیلی بلند.
درصورتی که شما یه دختری رو میبینید که اخم کرده و خیره به بیرون از پنجره ی اتوبوسه.کم پلک میزنه.و تند تند چیزی رو که نمیدونید بغضه رو قورت میده و میله ی اتوبوس رو هر لحظه بیشتر فشار میده و توی ذهنش با جسارت تمام داره شهر رو به آتش میکشه، حرفهاشو میزنه،و فریاد میزنه.فریادی که توی واقعیت تبدیل میشه به یه سکوت خفه کننده!
چون اون عصبانیه!