یه قُلُپ فلسفـــــه...

من همان قاصدکم که گاهی گذران از خیالت میگذرم...

یه قُلُپ فلسفـــــه...

من همان قاصدکم که گاهی گذران از خیالت میگذرم...

درباره بلاگ


در من ، فریاد های درختی ست،
خسته از میوه های تکراری...
(گروس عبدالملکیان)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۳ آذر ۹۹ ، ۰۰:۲۶

گیاهخوار

همه چیز از یک خواب شروع شد. اما اون در واقع یک خواب نبود، سایه ‌ی سیاهی بود که روح زن رو می‌مکید. بونگ‌هی فکر می‌کرد این چیزیه که میخواد، و بعد از اون خواب تصمیم گرفت گیاهخوار بشه و شروع به تغییر کرد. اونقدر عوض شد که آدمهای اطرافش ترکش کردن. سیاهی اون خواب اونو رسوند به یه خواب دیگه. حالا اون فکر میکنه که یه درخته و نیازی به خوردن نداره. اون دنبال آفتاب میگرده اما همش بارونه. کله‌معلق میزنه و فکر میکنه دست‌هاش ریشه‌هاشن. دیگه کسی امید نداره از این خواب بیدار بشه.

 

 

گیاهخوار نوشته ی هان کانگ یکی از نویسنده‌های کره‌ی جنوبیه. زمینه اصلی کتاب گیاه خوار (The vegetarian) رفتار خشونت آمیز انسا‌ن‌هاست. هان کانگ (Han Kang) از خو گرفتن انسان‌ها به مصرف گوشت و کشتن حیوانات می‌نویسه. البته با اینکه نام کتاب گیاهخوار است اما از زندگی گیاهخواران سخن نمی‌گه!از افتخار کتاب؛ - از پر فروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز  - برنده جایزه‌ی ادبی بوکر بین‌المللی 2016 رو می‌شه نام برد. کتاب سه فصل داره که هر فصل از سه زاویه‌دید شخصیت‌های اصلی به داستان نگاه می‌کنه!

 

 

گیاهخوار

هان کانگ

الهام اسماعیلی
۲۱ آذر ۹۹ ، ۰۸:۴۰

انتظار

دلم می‌خواد خودمو رها کنم تو آغوش نوشتن. دیوانه وار نوشتن. امروز ساعت هفت صبح به منصور ضابطیان پیام دادم. خبر داده بود قراره رادیو هفت برگرده و منم بهش گفت این رادیو هفت زیبا از همون اول رویای من بودن. نوشتن براش. قلب فرستاد. بهش گفتم این آبی‌نامه س. حالا آشفته‌دلم. انگار کار بدی کرده باشم. این دستورالعمل از بچگی با منه. صدا بزنی بگی من اینجام. اینارو بلدم. اینا رو میخوام. و زیر لب بگی اما انتظاری ندارم و لبخند بزنی. بگی انتظاری ندارم و دلتنگ بشی و ئ از اوج خواستن دست به کار بشی و صدا بزنی منتظر لبخند کسی نیستم و خودم میسازم اون چیزی رو که میخوام و بشه مثلا بچه ی عزیزم، پادکست آبی نامه.

پتانسیل معروف شدن رو داره ولی نیست. خیلی باحال و احساسیه ولی خب! نفهمیدم الگوریم معروف شدن دقیقا چیه. فقط میدونم باید پیوسته بسازمش که چون وقت ندارم و همش خسته ام نمیشه.

حالا یه ذره منتظرم. هر روز که بگذره از دیروز کمتر منتظرم. قول!

الهام اسماعیلی