اولین اشتباه
عشـــــــق ترسناک ترین واژه ی دوست داشتنی مبهم واقعی این روزهاست... یک اتفاق ناشناخته... از خودم پرسیدم آدما کی میفهمن عاشق شدن یا فقط دیگری رو به عنوان دوست ، دوست دارن؟ خودم بهم گفت : وقتی عاشق بشی این واژه ی مبهم به شفافی آب میشه. و من هنوز حرف خودم رو نفهمیدم. وقتی چیزی ناشناخته س و هست چجوری یکدفعه ای میبینیمش و میشناسیمش و میفهمیم عشقه؟ به نظرم نصف آدمایی که فکر میکنند عاشقند و عشق و دیدن و شناختن ، اشتباه کردن... یه چیز دیگه ای رو با عشق اشتباه گرفتن... چون اگه اشتباه نمیگرفتن ، هیچوقت عشق به یک اتفاق ترسناک مبهم تبدیل نمیشد... فقط خواستنی میموند و آدما لازم نبود عاشق بشن. عاشق به دنیا می اومدند. و وقتی که خدا رو که تو چشمای دیگری میدیدن تصمیم میگرفتن تا آخر عمر باهاش بمونن. همه ی این مصیبت های شناسایی عشق واقعی از احساس های مبهم ناجور انسانی ، تقصیر یک اشتباه بود.اولین اشتباه. که نه تقصیر حوا بود نه آدم نه حتی ابلیس. تقصیر اون گندم بود. که نا خواسته بود. بود و باعث شد آدم و حوا با هم اشتباه کنند. و از اون به بعد هر با هم بودنی رو نسل آیندشون، عشق معنا کنند!!!!!!
منم تازه وبم رو راه انداختم دوست شیم؟