دور از دسترس اطفال نگه داری شود
من چهارراه ولیعصر بودم. در مرکز تبادل کتاب تهران. مامان میدون ولیعصر بود. برای خریدن چیزایی که ذوق زدهش میکرد. قرار شد منتظر مامان بشم تا بیاد و با هم برگردیم خونه. و من شروع کردم کتاب استاد نویسندگیم رو خوندم. فرشته فرشاد. کتابِ "دور از دسترس اطفال نگه داری شود". نمایشنامه ای کوتاه اما جذاب و ملموس و البته غمبار. تراژدی ای که شاید هر لحظه در ذهن ها کلید بخورد شاید برای اینکه ذهن پیوسته و ناخودآگاه در جستجوی راه گریزی برای دور شدن و دور ماندن از اتفاقاتیست که خراشی بر تن لحظه های زندگیست.
کودکی که سالم نیست. و جهانبینی پدر و مادرش. سختی ها. زاویه دید های مختلف و باز پرسی که از همین پنجره های مختلف، راهی به سمت حقیقت باز میکند. حقیقتی که جای خالی کودکی رنجیده را نشان میدهد، که دیگر نیست و نبودنش شعله میکشد بر تن وجدان و میسوزاندش.
کتاب، روان و سلیس و بی ابهام بود.مامان از راه رسید. کتاب تمام شده بود؛ اما داستان همچنان ادامه داشت...
دور از دسترس اطفال نگه داری شود
فرشته فرشاد
نمایش نامه