میگفت موفقیت یعنی حین انجام دادن کاری، خوشحال باشی.
برام مهم نیست چطور به نظر میرسم!
چون وقتی که برام مهم باشه، رفتهرفته، اونی میشم که نیستم و سعی میکنم بهتر از چیزی که هستم نشون داده باشم، بدون اینکه روندش روبفهمم. همه اگه اینطوری باشن، میشن جمع اشباع شدهای از صورتک های قابل پیش بینی و از قبل طراحی شده و همه چیز طعم طبیعی بودن خودش رو از دست میده و همه چی تبدیل میشه به دنیای مردهها. واکنش هایی که طبق قوانین صفرو یکها تعیین شدن. برای همین وقتی میدونم کاری اشتباه، آسیبزننده، و آزاردهنده نیست و دلم میخواد انجامش بدم، انجامش میدم.
تو میگی پیش اون شخص مهم کوچیک میشم؟ درموردم فکرای بد میکنه؟ فکر میکنه سبک و جلفم؟
برام مهم نیست. چرا باید معیارهای سنجش دیگرون، برای من تعیین کنه تو چه مسیری نفس بکشم، و زندگی کنم. اگر کسی فکر میکنه من آدم مناسبی نیستم، این معیار سنجش اونه برای سبک زندگی خودش. بالاخره یکی پیدا میشه که از نظرش یه دختر ذاتا غمگینِ در ظاهر خوشحال و کلا دیوونه آدم باحالی باشه. نباشه هم باکی نیست. این منم. و من از خودم خوشم میاد.
مهمترین چیز برای من اینه که برای انجام دادن کاری که ذوق زدهم کرده نقشه کشیدم و حین انجام دادنش، خوشحال بودم.