۲۷ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۳۱
تولستوی و مبل بنفش!
دنبال چاره بود که یک جای خالی بزرگی که مثل یه سیاهچالهی بزرگ توی زندگیش بود رو پر نه ولی تسلی بده. به کتابها و قصهها پناه برد و ماری رو دید که وسط اون داستانها زندهس. تصمیم گرفت هر روز یک کتاب بخونه و براش یادداشت بنویسه و این تصمیم جهادی، لایف استایل زندگیشو متحول کرد و یک سال بعد، دیگه اون آدمی نبود که بود.
قصهها، برای سیاهچاله لالایی گفته بودن و اون حالا آروم خاطرات قشنگش رو با ماری مرور میکرد چون که یاد گرفته بود تا وقتی که کسی رو فراموش نکنی و خاطراتش رو به یاد بیاری، قطعا نمرده!
کتاب تولستوی و مبل بنفش
نینا سنکویچ
ترجمه لیلا کرد
انتشارات کوله پشتی
همین دیروز شروع کردمش. 30 صفحه خوندم، خسته شدم ازش.
ادامه بدم به نظرتون؟!
راستی و وبلاگم داستان طنز ایام قرنطینه کرونا رو گذاشتم. خوشحال میشم مطالعه کنیدش!